اول سلام
دوم زاز گروپ جواب شماست
سوم تا حالا هيچي نگفتم چون يه جوجه (سوژه) خيلي قد قد ميکرد و در شأن من نبود جوابشو بدم .
چهارم نميبينمتون
پنجم نگين جون مي خوامت
شيشم کسي جواب نده دا رو حرف من کسي حرف نمي زنه
هفتم zazgroup لقتي بود بر دهانتان که هيچ لري در کون بچه اش نزده است
سلام
جناب مجيد: من موندم شما اين همه از هم جنساي خودت توسري خوردي و حرف شنيدي بهت برنخورد .حالا با حرف يه دختر يا شايدم پسر اينقدر غيرتي (به اصطلاح) شدي؟ ميدوني کلا خوبي بهتون نيومده.به نظرم شما برين با هم کل کلتون رو بکنيد.يکي بگيد،يکي بشنويد.البته بهتون حق ميدم .شما که ظرفيت انتقاد را نداريد بيشتر از اين ازتون انتظار نميره.ضمنا شما ببين خودت ارزش داري که از ارزش حرف ميزني يا نه
خوب ديگه دشمن از مرزهاي خودش پاشا بيرون تر نذاشته و گروه ما مشت محکمي به دهن دشمن فرضي زدند.
از همينجا اعلام مي کنم منطقه به طور کامل پاک سازي شده و هيچ اثر از دشمن نيست و ديگر نخواهد بود البته اگر دشمن از راه دور نارنجک دستي هي نياد پرت کنه و فرار کنه .
موفق و پيروز باشيد
يا حق
مگه نگفتم نياين ديگه از اين طرفا
باشه ما منتظريم که نابودمان کنيد بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو ارواح خبيثه بدو بدو بدو بدو بدو خبيثه بدو بدو بدو بدو
واي ترسيديم
خوب شما خيلي رو داريد ما شير دل هستيم
چند روزه ديگه صبر کن نابودتون مي کنم
خودم ونگارم
نتيجه اين چندين نظر :
نگار و نگين ترسو هاي بزدل که فقط حرف مفت ميزنند.
نگار و نگين بچه هاي سوسول و مغرور هستند.
نگار و نگين از اين به بعد براي بچه هاي گروه ما مثل يک سوسک مي مانند.
نگارو نگين از ترسشون از اينجا بيرون ميشند و ديگه نبايد بياند و نظر ببند چون نظرشون يک پره کاه هم نمي ارزه
اين داستان هم به پايان رسيد و نگار و نگين بيچاره پوزشون کش اومد و گوش هاشون شل شد و رفتند خونه هاشون.زنده
زنده باد گروه صلح طلب ما
همون نگار من برا شما وامثال شما ويرا يه دي بسه
تو بشين همينا را بگو که روزت شب بشه الاف
ببين وبلاگ که به قول خودت توي بلاگفا راه انداختي چند سال پيش فايده اي نداره وبلاگي که متروکه باشه آپش مال همون روزاي اول ساخت وبلاگت باشه فايده نداره پس زياد دور ورندار اگر وبلاگي داشتي که مداوم پ کار ميکردي اونوقت ميشد بگي که اون روزا به جاي اينکه سيم تلفن را توي پريز تلفن بزني توي برق ميزدي و اون روزا بچه بودي وخنگ . ولي اصلا نمي شه باور کرد که بچه بودي و خنگ اخه هرچي بزرگتر ميشه ... تر ميشي .شرمنده ميگم ولي حقايق يه روزي برات روسوا ميشه ميدونم سخته برات والان که داري مي خوني داره چندين جاي بدنت به تور منظم و پي در پي به سوزشهاي خفيف و نا گهاني پيدا ميکنه.
پس نگارت کجاس اون بيچاره خودش فهميد عليه بادشهري نيست يه دي کورس و جا خالي کرد و رفت ولي بايد بياد معذرت بخواهد و گرنه اون هنوز براي گروه ما يک دشمن محسوب ميشه.تمام